خواب ها و رویاهای من

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

"روزهای گذشته سه بار بی دلیل به یاد شما افتادم. عجیب است که هر سه بار سحر بود."

 

اینها را پیرمرد پشت تلفن به من گفت. 

به او گفتم این سه شب سحرها بیدار بودم و نماز شب خواندم.

و نگفتم که از آن نمازها بود که پر از نور است و تمام که می شود دل پر از آرامش و لذت است.

 

(او را زیاد نمی شناسم. گاهی از این راهرو رد می شد سر صحبت را باز می کرد و حرفهای زیادی برای گفتن داشت که گاهی خسته کننده بود.

پشت تلفن هم زیاد حرف زد و از مریضی خودش هم گفت.

وقتی گفتم سحرها بیدار بودم که شما به یادم افتادی خیلی خوشحال شد و دو بار گفت پس من هم شفا پیدا می کنم و قطع کرد.) 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۹ ، ۱۰:۲۶
کار در خانه

جایی شبیه اطراف حرم بود.

مردم سراسیمه بودند و به دنبال گرفتن غذا.

طوفان شد.

خیلی شدید بود و حتی من دیدم که یک فیل را زمین زد و مثل یک قوطی کبریت با خود برد.

من به دور دست نگاه کردم و متوجه شدم طوفان شدیدتری در راه است.

 

من کفن پوشیده بودم. لباسی شبیه احرام.

برگشتم و کنار مردمی که دنبال غذا بودند چند بار داد زدم :

قیامت شده است. حتی به آنها گفتم امروز غذا نخورید بهتر است. چون قیامت شده است.

کسی توجهی نمی کرد.

فقط یک جوان حرفم را با نگاهش باور کرد و یک مادر که کودکی را در آغوش داشت اندکی با ترس به من نگاه کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۹ ، ۰۷:۲۹
کار در خانه

تقریبا اولین تابستانی بود که مشهد نرفتیم.

در یکی از شبهای همین تابستان در خواب از کنار درهای بزرگ حرم رد می شدم و در ذهنم بود که حرم تعطیل است. خادمها هم پشت در بودند که کسی وارد نشود.

 

اما یک در نیمه باز بود و آنها مانع من نشدند. داخل رفتم.

حرم پر از زائر بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۹ ، ۱۰:۰۶
کار در خانه

به ماه زیاد نگاه می کنم و گاهی التماسش می کنم حقیقت خودش را به من نشان دهد.

 

از حیوانات هم زیاد می پرسم شما کیستید؟

 

 گاهی فکر می کنم  آنها نمادی از وجود خود ما هستند.

 

خواب  دیدم چند گاو بزرگ و سیاه که پوزه گوشتخواران وحشی را داشتند به من حمله کرده بودند. یک اژدهای سیاه و بدقیافه هم بود. چیزی مثل تمساح سیاه بدون دست و پا که پوزه مار داشته باشد.

 

من مثل همیشه به بالای یک درخت پناه بردم.  

از کودکی پرسیدم : این همه حیوان از کجا آمدند؟

 

یقه پیراهن من را گرفت و به سینه ام  اشاره کرد و گفت از اینجا.

 

آیا این حیوانات کینه ها  و حرص و شهوت و خشم خود من بودند؟

حتی کینه من نسبت به آن دشمنی که از آن سخن گفتم آیا یکی از این حیوانات وحشی است که بدتر از حیوانات روی زمین است که خودم آنها را ساخته ام.

 

گاوهایی بزرگتر از یک تراکتور با پوزه گوشتخواران؛ اژدهایی سیاه و بد قیافه، آن درخت نجات، آن کودک و پاسخ شگفت انگیز او.

آن درخت کدام بخش از زندگی من است؟

آن کودک؟ 

 

این همه نماد را تخیل من نمی تواند بسازد.

یک حقیقتی دارند  خوابهای ما که پر از هنر است.

 

پی نوشت:

حتی خدا هم با نمادها سخن می گوید:

تلک الامثال نضربها للناس.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۰۶
کار در خانه

یک نفر که بسیار قدرت و ثروت و آدم داشت با تمام توان با من دشمنی می کرد و  تقریبا هر کاری توانست انجام داد.

 

او الان کرونا دارد و در کماست.

خواب قبرش را دیدم.

یک قبر بسیار بزرگ و پوشیده با پارچه ای سیاه. 

یک نفر گفت ببین برایش مراسم می گیرند.

جلوتر که رفتم قبری نبود  و یک زمینی ناهموار بود مثل زمینی که با بیل مکانیکی پر شده است.

یک پیر مرد نیز همراه من بود که می خواست فاتحه بخواند و از کرونا ترس داشت

 

او برای اینکه مشخص کند فاتحه برای کیست با سنگ از دور به قبر زد.

 

مثل سنگ زدن به شیطان بود.

 

آیا این تخیل است که این همه نماد را درخواب می سازد؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۴۳
کار در خانه

جمعه در محیط کار قدم می زدم. یک گربه به من نزدیک شد. من متوجه شدم یک سگ آن نزدیکی است. سگ را فراری دادم و گربه به من پناه آورد. آن قدر گربه زیبایی بود که من برای اولین بار در زندگی روی کمرش دست کشیدم و او تا توانست خودش را به لباس من مالید. شلوارم پر از موی گربه شد.

به نظرم رسید خیلی گرسنه است.

شنبه برایش غذا بردم. خیلی استقبال نکرد. جالب بود که آن سگ دوباره آنجا بود و غذا ها را خورد. متوجه شدم با گربه همزیستی مسالمت آمیز دارد. دوباره نیم ساعتی روی کمر گربه دست کشیدم و تا توانست از سر و کول من بالا رفت.

 

امروز صبح وارد محل کارم که شدم ناگهان متوجه شدم آنجایی که گربه را دیدم و روی کمرش دست کشیدم همان میدانی بود که در خواب "محیط کار من" توضیح دادم.

همان جایی که خواب دیدم گربه ها از سر و کول من بالا می روند و یک سگ هم به طور عجیبی بین گربه ها بود که آنها از او نمی ترسیدند.

آیا اصلا این خواب و این اتفاق هیچ ربطی به هم نداشتند؟

یا اگر ارتباط داشتند آیا‌ 

آن خواب باعث این اتفاق شد؟ یا خواب سایه ی این اتفاق بود؟‌ اما چرا سایه این اتفاق قبل از خود اتفاق دیده شد؟ !

چرا این همه جهل و نادانی و پرسش بی پاسخ؟

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۱
کار در خانه

محیط بزرگی بود که تمام نقاط آن با مدفوع پوشانده شده بود. چند گربه خواب‌الود و بی تحرک نیز در گوشه ای نشسته بودند و مرا نگاه می کردند. به سمت من آمدند. با یک شلنگی که متصل بود به یک شیر آبی که خیلی آب کمی داشت به طرف آنها آب پاشیدم و آنها بی خیال من شدند. 

 

این خواب را دو بار دیدم. درست قبل از آمدن به محیط کارم که اکنون خبر دارم تا چه اندازه آلوده به فساد مالی و جنسی است. 

 

 

چند ماه پیش خواب دیدم محیط کارم پر است از گربه ها  و یک سگ هم در میان آنها بود.

من بین آنها متوقف شدم و چند گربه از سر و کول من بالا رفتند. یک چوب دستی بزرگ بود که تکیه گاه خودم کردم. با آن می توانستم تمام گربه ها را فراری دهم و از آنجا بروم. اما ماندم و اجازه دادم گربه ها تا شانه های من بالا بروند.

خیلی چندش بود.

 

 در طول این مدت در انزوا کار خودم را انجام می دادم. از مدیریت و پست محروم بودم. اما بیش از دیگران در کار شخصی خودم موفق بودم. چند ماه است که پستی را به من داده اند که مطمئن هستم از سر حسادت است. برای اینکه دیگر نتوانم به طور شخصی رشد کنم. دیگر از آن انزوای دوست داشتنی (همان اندک آب پاک) خبری نیست. من هم نزدیک است گرفتار آن نجاساتی شوم که همه ی این محیط را پوشانده است.

همیشه به رفتن فکر می کنم و این آیه را پیش چشم خود می بینم که: الم تکن ارض الله واسعه

اما 

آن قدر توکل و اراده و قدرت ندارم که از اینجا بروم.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۹ ، ۱۴:۰۵
کار در خانه

 قرار بود در خانه ای ساکن شوم.

خواب دیدم آنجا باغچه پر از خاک بود. من چیزی در خاک فرو کردم و متوجه شدم زیر خاک خالی است. باغچه پوک بود.

 

ساکن خانه که شدیم هر چه در باغچه کاشتیم خشکید.

باغچه خاکش پوک بود و آب را نگه نمی داشت. هر چه آب می دادیم سریع ناپدید می شد. با یک قاشق می شد به راحتی بیست سانت از خاک را برداشت.

 

خواب مسخره ای بود. چرا من باید  قبل از سکونت در خانه متوجه شوم که خاک آنجا پوک است.

مگر اینکه تعبیرش این باشد که صاحب آن خانه بر خلاف شخصیت محکمی که به نظر می رسد دارد، از درون پوک و تهی است.

این را حالا که قرار است از آنچا بروم فهمیده ام.

 

اگر این تعبیر درست باشد آیا پوک بودن خاک باغچه هم نمادی از شخصیت صاحب خانه نیست؟

 

من اینطور فکر می کنم. محیط زندگی افراد زبانی دارد که مثل زبان خواب نمادین است.

 

بوی خانه ها با هم فرق دارد و با ورود به یک خانه انرژی مثبت یا منفی را می توان از بوی خانه احساس کرد.

  

 هوا و فضای اتاق خواب ویلاهای بین راه هیچ وقت مثل هوای دخمة باغ یک کشاورز که در همان نزدیکی است سبک و پر از انرژی نیست . تفاوت این دو مثل تفاوت نگاه یک زن هرزه با نگاه همان کشاورز است.

 

در اتاق هتل هر چقدر چراغ روشن کنیم باز هوا تاریک است و سنگین. اما هوای یک کلبه که مخصوص کوهنوردان در دل کوه ساخته شده در تاریکی شب هم روشن است و سبک.

 

 هوای قشم با کیش فرق دارد. دریای جنوب و شمال هم با شخصیت ساکنین آنجا شباهتهای زیادی دارد.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۹ ، ۰۹:۵۷
کار در خانه

بزرگ فامیل با یک نفر دشمن خونی شده بود. آن یک نفر در این دنیا فقط دخترش را دوست داشت. بزرگ فامیل برای انتقام گفته بود هر وقت موقع ازدواج آن دختر شد هیچ کس حق ندارد در مراسمش شرکت کند تا سرشکسته شود .

 

کرونا که آمد برای آن دختر هم خواستگار آمده بود. آن دختر دیروز ازدواج کرد. اجتماع ممنوع بود و خانوادة داماد به آن دختر گفته بودند از همه اقوام به دلیل اینکه قادر به پذیرایی نیستیم عذرخواهی کنید. 

 

فقط  یک خدا می تواند این گونه از آبروی یک دختر معصوم دفاع کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۴۷
کار در خانه

من تا حالا نشنیده ام کسی خواب خدا را دیده باشد.

 

معلوم است خوابها هم برای خودشان حساب و کتابی دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۱۱:۳۵
کار در خانه