خواب ها و رویاهای من

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

۱ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

شب: 
یک نفر ماری بزرگ را افسار زده بود و به سمت من می آمد. من قرار بود از گوشت مار بخورم. خیلی حالت چندشی بود.

فردا: 
قاضی حکم محکومیت سارق را صادر کرد. 

شب: 
اطراف یک چشم من کبود شده بود و زگیلهایی سیاه اطراف آن بود و مثل پوست کرگدن ضحیم شده بود
 یک لحظه هم چهره ام سیاه بود 

فردا: 
چشم من زیاد به بیراهه رفت. خیلی زیاد. در دو جلسه ی دونفره ی تمام وقت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۰۲ ، ۱۰:۴۱
کار در خانه