خواب ها و رویاهای من

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

جایی شبیه اطراف حرم بود.

مردم سراسیمه بودند و به دنبال گرفتن غذا.

طوفان شد.

خیلی شدید بود و حتی من دیدم که یک فیل را زمین زد و مثل یک قوطی کبریت با خود برد.

من به دور دست نگاه کردم و متوجه شدم طوفان شدیدتری در راه است.

 

من کفن پوشیده بودم. لباسی شبیه احرام.

برگشتم و کنار مردمی که دنبال غذا بودند چند بار داد زدم :

قیامت شده است. حتی به آنها گفتم امروز غذا نخورید بهتر است. چون قیامت شده است.

کسی توجهی نمی کرد.

فقط یک جوان حرفم را با نگاهش باور کرد و یک مادر که کودکی را در آغوش داشت اندکی با ترس به من نگاه کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۹ ، ۰۷:۲۹
کار در خانه

تقریبا اولین تابستانی بود که مشهد نرفتیم.

در یکی از شبهای همین تابستان در خواب از کنار درهای بزرگ حرم رد می شدم و در ذهنم بود که حرم تعطیل است. خادمها هم پشت در بودند که کسی وارد نشود.

 

اما یک در نیمه باز بود و آنها مانع من نشدند. داخل رفتم.

حرم پر از زائر بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۹ ، ۱۰:۰۶
کار در خانه