خواب ها و رویاهای من

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

من خواب دیدم مادر را
چادر به سر داشت و خواست از پله های یک ساختمان بالا برود
پیش از دیدن مادر کنار یکی از اقوام بودم که پیر زنی است
او در جایی مثل اتاق انتظار پزشک نشسته بود و به کمک نیاز داشت
از مادر خواستم به او کمک کند
قبول کرد و پیش او رفت

فردا دختر آن زن که سالها بود خانه ی مادر نمی آمد

یک شب مجبور شد در خانه ی مادر باشد تا رزوها رسیدگی کند به باغی که در آن نزدیکی داشت
از وقتی مادر رفته است
خانه مادر خالی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۲ ، ۱۲:۲۹
کار در خانه