خواب ها و رویاهای من

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

سه خواب کوتاه

جمعه, ۱۷ آذر ۱۴۰۲، ۰۹:۱۰ ق.ظ

شب:

تصویر دو مرد که با ترس از دیوار مزرعه سرک می کشیدند. همین.

روز: 
از مزرعه دزدی شده بود.

 

روزگار:
یک مرد  تقریبا به هر کس توانست ظلم کرده بود و به من و مادر بیشتر. و در خاک دفن شد.

شب اول:
تصویر آن مرد که جلوی من و مادرم ایستاده و تقاضایی دارد و ما بی اعتنا رد می شویم.
شب بعد:

فقط صدای زوزه ای شبیه گرگ از همان مرد که از دوردست و از قعر یک دره ای که شاید کیلومترها عمق دارد شنیده می شود.
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۹/۱۷
کار در خانه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی