خواب ها و رویاهای من

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

آن گربه ها

يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۰۱ ق.ظ

جمعه در محیط کار قدم می زدم. یک گربه به من نزدیک شد. من متوجه شدم یک سگ آن نزدیکی است. سگ را فراری دادم و گربه به من پناه آورد. آن قدر گربه زیبایی بود که من برای اولین بار در زندگی روی کمرش دست کشیدم و او تا توانست خودش را به لباس من مالید. شلوارم پر از موی گربه شد.

به نظرم رسید خیلی گرسنه است.

شنبه برایش غذا بردم. خیلی استقبال نکرد. جالب بود که آن سگ دوباره آنجا بود و غذا ها را خورد. متوجه شدم با گربه همزیستی مسالمت آمیز دارد. دوباره نیم ساعتی روی کمر گربه دست کشیدم و تا توانست از سر و کول من بالا رفت.

 

امروز صبح وارد محل کارم که شدم ناگهان متوجه شدم آنجایی که گربه را دیدم و روی کمرش دست کشیدم همان میدانی بود که در خواب "محیط کار من" توضیح دادم.

همان جایی که خواب دیدم گربه ها از سر و کول من بالا می روند و یک سگ هم به طور عجیبی بین گربه ها بود که آنها از او نمی ترسیدند.

آیا اصلا این خواب و این اتفاق هیچ ربطی به هم نداشتند؟

یا اگر ارتباط داشتند آیا‌ 

آن خواب باعث این اتفاق شد؟ یا خواب سایه ی این اتفاق بود؟‌ اما چرا سایه این اتفاق قبل از خود اتفاق دیده شد؟ !

چرا این همه جهل و نادانی و پرسش بی پاسخ؟

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۱۲
کار در خانه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی