خواب ها و رویاهای من

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

لبخند ماه در جامی پر از آب

دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۸، ۰۲:۴۰ ب.ظ

زیباترین خواب زندگی را در مسیر مدینه به مکه دیدم. احرام که پوشیدیم و حرکت کردیم خسته و کلافه بودم.

زیاد که خسته باشم خوابم نمی برد.

برای اینکه خوابم ببرد جامی سفالی را تصور می کنم که پر از آب زلال است. یک جام سبز رنگ**. بعد سعی می کنم تصویر قرص ماه را در آن تصور کنم.

با این تلاش فکری آرامش پیدا می کنم و خوابم می برد.

 

در آن لحظات خستگی هم چشمهایم را در اتوبوس بستم و سعی کردم ماه را در جامی سبزرنگ تصور کنم.

 

خوابم که برد در خواب دیدم که زیر آسمان هستم و تصویر ماه را واقعا در یک جام پر از آب می بینم. برای یک لحظه به جای اینکه تصویر ماه را ببینم به آسمان نگاه کردم و به خود ماه نگاه کردم. ماه را که دیدم به روی ماه لبخند زدم. (زیاد پیش می آید که به ماه لبخند می زنم). بعد که دوباره به تصویر ماه در جام نگاه کردم، ماه هم برای یک لحظه به من لبخند زد.

الان نمی فهمم تصویر ماه چگونه می تواند لبخند بزند. اما  آن لحظه که لبخند ماه را در خواب دیدم، باشکوهترین لحظه زندگی من در تمام عمر بود.

 

حاضرم یک بار دیگر تمام سختی های زندگی تکرار شود، مشروط بر آنکه آن لحظه نیز تکرار شود. 

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۸/۱۳
کار در خانه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی