خواب ها و رویاهای من

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

گاهی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که هیچ توضیحی برای آن نیست. در این وبلاگ از این تجربه ها می نویسم و همچنین از رویاهایم.

۱ مطلب در فروردين ۱۴۰۴ ثبت شده است

شب: 
یک فردی بود که مغز من را با کلت هدف قرار داد. 
من چشمهایم را بستم و چند بار شهادتین گفتم.
با صدای بلند.
دفعه ی آخر تصمیم گرفتم با تمرکز بیشتر و آرامش و توجه به آنچه می گویم به توحید و رسالت شهادت بدهم و این بار در آخر به ولایت حضرت امیر هم شهادت دادم. او شلیک نکرد و من چشمهایم را باز کردم.

روز: 
نخستین متن که در آن از شیعه دفاع کرده بودم برای چاپ ارسال شد.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۰۴ ، ۱۰:۱۹
کار در خانه